نصف شب از شدت سردر بلند شدم و مامانمم بلند کردم و نمیدونم چجوری دوباره خوابیدم ولی میدونم که نماز صبحم قضا شد. تا یک خوابیدم با اذان ظهر بلند شدم و نون پنیر طالبی خوردم به عنوا صبحونه و رفتیم شوش دو سه تا دونه عکس گرفتم. باید هر جوره شده فایلامو هفته ی دیگه پر کنم که هفته ی دیگه فقط چیز عکاسی کنم! چیز دیگه:/

بعد رفتیم شابدل ارشیو خریدم بالاخره سال تموم شد من تازه خریدم:/

بعدش هم رفتیم خونه ی مامان بزرگم باز. بعد دایی میگه نمیریم خونشون هزار بار نوشتم رفتیم خونه ی بی بی اینکه اون دیگه خونه نیست تقصیر ما نیست:/

زن دایی کوثر اومده بود باردار است:) بعد؟ هیچی کتاب اعتراف رو خوندم.

هیچ غلطی نکردم.

هیچ غلط دیگه ای نکردم.

تنم شدید درد میکنه مخصوصا شکمم :/ اثرات ورزش دیروزه ://

فیلمم نمیتونم ببینم چون هدفون نداریم نداریم هنو:/ یک عذابیه نگو اهنگم نداریم ://


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

قایقی خواهم ساخت... مجله دکوراسيون فوتبال دوست Free bitcoin ارز دیجتال رایگان برنامه نویس جوان دانلود آهنگ جدید • دانــــلود آهنـــگ • جدید ترین های روز يادداشت هاي حبيب اله حاجي زاده Kristin Vincent